loading...

آئین مستان

روضه شهادت حضرت علی اصغر,متن مداحی شهادت حضرت علی اصغر,متن مداحی شب هفتم محرم,مداحی شب هفتم محرم,مداحی شهادت حضرت علی اصغر,شب هفتم محرم,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 923 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

حوصله اش سر رفت، چهار پنج سالش بود، از خونه اومد بیرون یه چرخی تو کوچه ها بزنه، امیرالمؤمنین و پیغمبر اکرم  علیهماسلام به غزوه رفتند،نبردی داشتند و در حال برگشتن بودند،.ارباب من و شما از خونه بیرون اومد،اول صبح. همین طور کوچه ها رو رفت رفت تو مدینه، رسید به بستانهای مدینه و نخلستانها. صالح بن رقعه تا حسین رو دید بغلش کرد. یهودی بود بردش تو خونه پنهانش کرد، نزدیک ظهر شد خونه نیومد. فاطمه دلواپس شد،نوشتند هفتاد مرتبه اومد دم در ببینه کسی رو پیدا میکنه بره حسین رو بیاره.آخرش به حسنش فرمود: حسن جان، نور دل مادر پاشو برو ببین چرا داداشت نیومد. امام حسن اومد تو کوچه گشت گشت. تو حاشیه ی مدینه نزدیک بستانهای مدینه.آهویی جلوی امام حسن اومد. به آهو فرمود: برادر من رو ندیدی. امام امام . ابراهیم خلیل تازه وقتی درجات نبوت رو طی کرد شد امام "خلیل بود، دوست خدا بود" تازه شد امام. سلیمان اگه با حیوانات حرف می زد تمام ائمه ی ما راحت با حیوانات حرف می زدند.برادر من رو ندیدی؟ عرض کرد چرا آقا جان. برادر شما رو صالح بن رقعه برد خونه شون. رفت در خونه صالح در رو کوبید. اومد دم در. چه کار داری؟ فرمود:همین الان میگی برادر من بیاد. تو کی هستی؟ فرمود:من حسن بن علی ام. الان برادرم رو میآری یا بگم مادرم یه دعای سحرگاهی کنه همه ی یهود بمیرند تا صبح کسی زنده نمونه؟ گفت:مادرت کیه؟مادرم سیده زنان عالمینه ، مادرم در عصمت و طهارت . مادرم اصل نور ، مادرم عصمت الله  مادرم فاطمه ی زهراست. دعا کنه بابام با شمشیر همتون رو از دم شمشیر میگذرونه. چه بلاغتی داره این بچه! پدرت کیه؟ فرمود: پدرم شیر خداست. علی مرتضی است. اسدالله الغالب، یعصوب الدین، یدالله، وصی پیغمبر خاتم،علی بن ابی طالب ، جدتون کیه؟ جدم پیغمبر آخر الزمانه،حبیب خداست. اشرف مخلوقات . معرفی کرد جدشو. تا این حرف زدن رو دید رفت ابی عبدالله رو با احترام از خونه آورد بیرون گفت: به شرطی داداشت رو پس می دم که شهادتین رو بگی من هم مسلمون بشم. امام حسن شهادتین و اسلام رو بهش عرضه کرد.مسلمان شد. دست حسین  رو گذاشت تو دست امام حسن.  رفت خانه ، فاطمه از دل نگرانی درآمد.  فرداش هم اون یهودی با هفتاد یهودی اومد دم خانه ی فاطمه. خانم جان ما اومدیم شما مارو مسلمان کنید. اومدیم شما مارو ببخشید. فاطمه پیغام داد من شما رو بخشیدم اما حسین پسر شیر خداست . ایستادند یکی دو روز علی از سفر آمد. همه اومدند جلوی امیرالمومنین. صالح هم گریه می کرد. گفت: آقا جان من این چنین کاری کردم. بی احترامی نکردم. بچه رو نگه داشتم. جریان رو کامل تعریف کرد. فرمود: منم بخشیدم اما همه کاری  حسین جدش پیغمبر خداست او بزرگتر امام حسین . او راضی بشه همه راضی اند. اومد خدمت پیغمبر شرح ماوقع رو گفت. پیغمبر گفت:منم بخشیدم ولی حسین  حبیب خداست خدا رو باید راضی کنید. سر گذاشت به بیابون هفده روز گریه کرد که یکی دو ساعت حسین رو تو خانه نگه داشته. نه سیلی زده. نه تشنگی داده. هیچی. بی ادبی هم نکرده. هجدهمین روز امین وحی نازل شد. عرضه داشت رسول خدا. خدا می فرماید: ما صالح رو بخشیدیم بگو برگرده. برگشت خودش رو روی دست و پاهای امام حسین انداخت .

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

یکباره بر جریده ی رحمت قلم زنند

چه روضه ای می خوام بخونم.

دل ماهی ها تو دریا برا این روضه کباب

ای بمیرم برا دردی که دواش یه قطره آب

فقط دو سه ساعت حسین رو نگه داشت. اینها می خوان چه کنند!؟

سر بابا رو بریدند

 مادر و اسیر گرفتند

نیزه دارا با یه نیزه

 بچه رو از شیر گرفتند

گفت: بچه ام شیش ماهش شد، سوم محرم از دنیا رفت.بچه رو صبح دفنش کرد. شب اومد دوباره توی هیئت مشغول کارش شد.راحت اومد به کارش رسید. می دونست بچه رو دفن کنه دیگه نبش قبر نمی کنند. دیگه نیزه تو قلب بچه اش نمی زنند. دیگه بچه رو از قبر بیرون نمیآرند. دیگه جلو چشم مادر سر بچه رو جدا نمی کنند. میآد هیئت دیگه مادر بچه رو اسیری نمی برند. سر بچه رو جلو مادر نمیآرند.خیالش هم راحت  بچه اش تشنه از دنیا نرفته. دیگه لباس خونی رو دست مادر نمونده. گهواره اش رو غارت نکردند. ای وای ای وای

پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد

صدای گریه از خیمه بلند شد.توی دو تا برهه صدا گریه ات بالا میره. اونایی که طاقت ندارند. گوش هاشون رو بگیرند. شعر رو گوش کردی بعدش حرف دارم. بعضی ها نوشتند بچه رو امام حسین بالا گرفت، از جلو تیر خورد به علی اصغر، بچه رو نحر کردند، ای وای. صدای گریه از خیمه بلند شد. ابی عبدالله وارد خیمه شد . چی شده خواهرم. خانم ام الکلثوم عرضه داشت داداش شما که صدا زدی: هل من ناصر ینصرنی. دیدیم این بچه بند قنداق رو پاره کرد،یه غلت زد خودش رو از گهواره بیرون انداخت. بند قنداق رو پاره کرد، چه طور؟ همون طور که علی بند قنداق خودش رو پاره کرد، علی علی است. ابی عبدالله فرمود: ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه. داشت گریه می کرد گذاشتنش تو بغل ابی عبدالله، آرام شد ابی عبدالله بچه رو بوسید . وداع کرد داد دست خانم ام کلثوم. اومد بره دوباره گریه ی بچه بلند شد. من رو ببر. گفت:داداش ببرش شاید بهش آب بدند. اینقدر دیگه بی رحم نیستند. بچه رو گرفت، آفتاب سوزانه. عبا رو کشید روی علی اصغر. داشت از خیمه می آمد. دیدند لباس پیغمبر تن حسین . یه عده گفتند حسین پشیمان شده قرآن آورده قسم بده. اومد جلوی لشکر. دیدند عبا رو کنار زد. بچه رو بلند کرد. نمی دونم بگم یا نگم؟ بعضی وقت ها روضه خون اصلاً واقعاً در می مونه که بعضی حرف ها رو بزنه یا نه. اما تو مقتل نوشته: صدا زد یا قوم ان لم ترحمونی به من رحم نمی کنید. فارحموا هذا الطفل،به این بچه رحم کنید. یه جمله بعضی جاها نوشتند. من یه عمریه با این یه جمله گریه می کنم. صدا زد: منّوا علی. معنی اینه: ممنون میشم بچه ام رو ببرید سیراب کنید به من برگردونید.

پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد

لب او خشک ولی اشک به چشمان ترش

همه دیدند زبان دور لبش می چرخاند

إما ترونه کیف یتلظّی عطشاً

چه تبی داشت مگر ماهی کوچک جگرش

سر سوزن رمق از تشنگی اش داشت نداشت

رو به آخر شده دیگر نفس مختصرش

دست زیر سر و دیدند که بالا آمد

هل هله بود و کف و خنده فقط دور وبرش

حرمله گودی زیر گلویش را تا دید

 بی هوا تیر رها کرد به سمت پسرش

ناگهان دید سرش سمت عقب برگشته

پدرش مات شده سمت مقابل نظرش

یه سئوال ، من هنوز جوابی برا این سئوال پیدا نکردم. هنوز نفهمیدم چه طور شد. معمولاً چون لبه ی تیر رو به عقب برمی گرده، کماندارا تیری که می زنند  تو بدن می مونه، علامت داره. یعنی این شکار و من زدم. لب تیرم رو به عقب برگشته در آوردن تیر راحت نیست. باید یه دست رو روی موضع تیر خورده بگذاری در بیاری. وقتی گلو به دست بابا دوخته شد. یه دستم زیر بدنه، حسین با تیر همین جوری سمت خیمه برگشت.

بچه ها دست بابا خونی شده

گمونم شش ماهه قربونی شده 

بعد از آن روز سرش را به سر نیزه زدند

همه جا زودتر از باد رسیده خبرش

مادرش دید ولی سوخت کنار ناقه

بی تعادل شد و از نیزه زمین خورد سرش

حرمله از سر پر خون تو نان درآورد

تو به این روز سر گندم ری افتادی

هر چه کردند سرت را روی نی بند کنند

کاش می شد که نشد پی در پی افتادی

بی تعادل روی سر نیزه تکان می خوردی

هر کجا باد وزید از روی نی افتادی

سرت آنقدر سبک بود که حتی یک بار

نیزه دار تو نفهمید که کی افتادی

 

سر بچه ام روی نیزه، سر باباش روبروشه

الهی مادر بمیره، سر نیزه تو گلوشه

ألا نوحوا،حسین.......

تمام حنجرت از تیر رشته رشته شده

به دست حرمله شمشیر بود بهتر بود

حسین....مراجع بزرگ ما وقتی کارشون گیر می افتاد، مراجع دست به دامن علی اصغر می شدند، باب الحوائج  حضرت علی اصغر،گره هاتون رو باز می کنه. حسین....

گلوی نازک تو جا برای نیزه نداشت

به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود

ای حسین.......... دستت بیاد بالا، دامن اربابت رو بگیر.حسین..... خدا فرج آقامون برسان.باز شدن همه ی گره ها با هم، بسته به فرج امام زمان ،فرج امام زمان ما برسان.

روضه شهادت حضرت علی اصغر (ع) شب هفتم محرم - دل ماهی ها تو دریا برا این روضه کباب  - حاج محمود کریمی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 970 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

دوست دارم تشنه باشم شیر مادر را ننوشم

تا كه جام از دست شاه جنت المأوی بگیرم

دوست دارم از زمین كربلا خونم بجوشد

تا زقاتل انتقام خویش چون یحیی بگیرم

دوست دارم قبر من آغوش ثارالله باشد

راه معراج  فسبحان الذی اسراء بگیرم

امام زمان،بعد از ظهور ابتدای قیام به كربلا میآد، دست داخل قبر مبارك می كند، بأی ذنب ٍ قَتَلوك. این بچه رو به چه گناهی كشتند.. بدون مقدمه من روضه ی علی اصغر علیه السلام بخونم. روضه علی اصغر علیه السلام روضه ای است كه دل عالم رو به درد میآره. هم باید مراعات كرد و هم باید حقیقت رو گفت. من به یك روایتی از مُهَیّجُ الْاََحزان  به نقل از لهوف كه ابی عبدالله اومد مقابل خیمه فرمود: نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ. بچه ام رو بدهید من باهاش وداع كنم. فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ....1ببینید. فرماه. یعنی رها كرد تیر رو. تو این نقل از روضه نیومده در لهوف كه گلو به بازو دوخته شد. اما یه چیز دیگه ای اومده كه از اون جان كاه تر. بچه رو گرفت ببوسه. قبل از بوسه ی حسین تیر رسید. چه بی مقدمه روضه میخونی؟ من بی مقدمه روضه میخونم؟ حرمله بی مقدمه زد. حسین از بچه بوسه نگرفته،گردن بچه پاره شد. گوش تا گوش پاره شد. فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ تا این طوری شد فرمود:زینب جان بگیرش. خانم زینب بچه رو گرفت. دو تا دست مبارك رو زیر گلو برد. خونها رو به آسمان پاشید. اونی هم كه هست بیشترین قوله. فرمود: ای قوم شما كشتید زن و بچه و شیعیان من رو. جوونهای من رو . زن بچه ی من تشنه اند،آبی بدهید به اینها برسونم. اینها كه شمشیر دست ندارند. بچه رو جلوی لشكر آورد. فرمود: منّوا عَلَی بن المصطفی.. منت بذارید. بر پسر پیغمبر. بشربة یحیی بها. به یه مقدار آب اطفال ما زنده میشوند. اطفالنا من الظمأ از تشنگی اطفال ما دارند میمیرند حیث الفرات سائلٌ. یعنی آب فرات داره میره، ضرری به شما نمی زنه. مگه یه بچه چقدر آب می خوره. داشت حرف می زد. تیر رها شد. همه لشكر دارند می بینند. یه مرتبه دیدند. از سمتشوت یه شی ء ای خارج شد. بچه بال زد رو دست بابا.

اصغر سر آورد، ارباب ذبح اكبرش را اصغر آورد

ذبح اكبر، اضغر ِ. ذبحی كه همه ی عالم دارن براش بال می زنند. بی دین ها. اونایی كه حسین رو اصلاً نمی شناسند. اونایی كه رو حقانیت ابی عبدالله شك دارند. می گن: همش یه طرف این بچه رو برا چی كشتند؟ بی دینها اینجا حق میدن.

اصغر سر آورد،ارباب ذبح اكبرش را اصغر آورد

بر روی دستش مبعث شده،یعنی خدا پیغمبر آورد

این دفعه آقا همراه خود،یك طفل نه یك لشكر آورد

در حرف آخر او، اولین سرباز خود را آخر آورد

زیر عبایش مسجد ،به همراه خودش یك منبر آورد

در مجلس تیر واعظ سه روضه، از لهوف ِ حنجر آورد

سهم گلو شد آن تیر كه ،عباس را از پا در آورد

یعنی سه شعبه هی خنجر و ،هی خنجر و هی خنجر آورد

یعنی سه شعبه شمر و ،سنان و زجر را  زجر آور  آورد

یعنی سه شعبه با خویش،گوش و گوشوار و معجر آورد

یعنی سه شعبه مثل سنان،هی نیزه را بالاتر آورد

یعنی سه شعبه شمری شدو آخر چكمه را از پا در آورد

یعنی سه شعبه شد صاربان،انگشت با انگشتر آورد

یعنی سه شعبه خولی شد و،همراه سر خاكستر آورد

دیگه كار تموم شد حسین تكلیف همه ی عالم رو معلوم میكنه. عبیدالله بن زیاد و پسرش رو آوردند پیش مختار، گردن هر دوشون رو زد. سرهاشون رو جلو مختار گذاشتند. از خوشحالی شروع كرد لبخند زدن. الحمدالله قاتل حسین رو گردن زدم. دور و بری ها گفتند: مختار این دو تا سر عوض سر حسین و علی اكبرش. این قدر ناراحت شد. صدا زد سه چهارم زمین رو اگر بكشم و اگر درو كنم و از دم تیغ بگذرونم به اندازه انگشتی كه صاربان برید نمیشه.حالا همین مختار رو میگن ابی عبدالله روز قیامت مثل باز شكاری نجاتش میده. حسین تكلیف همه ی عالم رو معلوم میكنه. وقتی گفت خداوند در عالم زر: أَلست بربّکم؟ قالوا بلی. آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند : چرا ، تویى پروردگار ما. یه عده گفتند: تو خدای مایی. حسودا گفتند: گناهكاراشون رو چه میكنی؟ خدا می فرماید:كیه كه شفاعت كنه گنهكارای این امت رو؟ همه بلند شدند!قیمتش چنده؟ شرایطش چیه؟ كی میتونه گنهكارای امت رو یه جا ببره؟ زن و مرد و یه جا ببره؟ همه رو با هم گناهكارارو جمع كنه ، زور كی میرسه؟ فرمود: خدا شفاعت كلیه كسی می تواند روز قیامت بكنه، كه شهادت كلیه رو قبول كنه، شهادت كلیه چیست؟ همه ایستاند. اونایی كه می خواهند شفاعت كنند همه انبیاء و اولیاء و همه ایستادند كه درجه ی شفاعت كلیه بهشون برسه، خدا فرمود: اولین شرطش كشته شدند در راه منه. یه عده نشستند! زن و بچه اش باید همراش بیان. یه عده نشستند! بچه هاش جلوش باید بال بال بزنند یه عده نشستند!.تشنگی،تیر سه شعبه،برادرش باید رو زمین بیافته، بین دو نهر آب، هزار و نهصد و  پنجاه زخم. زن و بچه اش رو اسیر كنند ببرند،همه نشستند. فقط گلگون قبای صحرای كربلا ایستاد، فرمود: من هستم. آی حسین اگه تو نمیموندی ما چه خاكی سرمون می شد؟ همه نشستند حسین ایستاد، فقط ارباب ما ایستاد، مادرش داره نگاش میكنه، همه در حدقه ی عرشند دارن نگاه میكنند حسین چكار میكنه؟ فرمود: در لوح محفوظ بنویسید، نوشتند. سئوال كرد خدا:حسین جان، زن های این امت رو چه طور شفاعت می كنی؟ فرمود: خواهرم میآد، نوامیسم میآن. دخترای این امت؟ فرمود: دخترام رو میآرم.سیلی به صورتشون میخوره. باشه. گوشواره ها رو میكشند .باشه. جوانهای این امت رو چه طور شفاعت میكنی؟ جوان میارم مثل دسته ی گل. جلو چشمم بال بال میزنه. پیرهای این امت؟ پیر مرد میآرم. حبیب رو آورد. مردهاشون؟ برادرم رو میآرم. عزیز ترین چیزی كه داری برای شفاعت كلیه؟ فرمود: جانم رو میآرم.جان حسین ِ. فرمود: بنویسید. نوشتند در لوح محفوظ. دادند رسول خدا مهر كنند. آی گریه كرد پیغمبر. امیرالمومنین ، امام مجتبی،خود ابی عبدالله امضاء كردند. آخرین امضا و مهمترین امضاء،امضای مادرشه، دادند دست فاطمه. این همه مصیبت برا بچه ام. فاطمه جان اینها گناه دارند. اینها كسی رو غیر حسینت ندارند، فاطمه هم رضایت داد،امضاء كرد. اما گریه كرد فاطمه. كه لحظه ی آخر خانم حضرت زینب به امام سجاد عرضه داشت. عزیز برادر همه كشته شدند مردی رو دیدم ، عنان ذوالجناح و گرفته داره با داداشم میره،این كی بود؟ فرمود: او فرشته ی خداست، داره میگه حسین قبوله. تو كار خودت رو كردی، شفاعت كلیه مال تو،بچه ها رو هم بهت بر می گردونیم. اما بابام میگه برو كنار، حالا من خودم میخوام عشق بازی كنم. مزاحم من نشو. حسین تكلیف همه ی مارو معلوم كرده، روز قیامت. اون كسی كه تكلیف همه رو معلوم میكنه، با یه بچه ی كوچیك بلاتكلیف موند به خیمه بره؟ به رُباب چی بگه؟برگرده آب كه نخورد بچه؟ اومد پشت خیمه ها بچه رو روی زمین خوابوند. خنجر رو  در آورد یه قبر كوچكی كند، بچه رو میآن قبر خوابوند ، فقط برای اینكه وقتی حمله میكنند سر از بدنش جدا نكنند. بدن بچه زیر سُم اسب نمانه. همین كه بچه رو خوابوند تو قبر سر و آرام آرام یه جوری ملحق كرد، چسباند به بدن، اگر دید مادرش داره میآد، یه جوری بچه رو تو قبر خواباند، یه وقت دید یه صدای ناله ای داره می آد،. آی پسر فاطمه، آقای من، حسین جان! صبر كن، من مادرم، بذار یه بار دیگه علی اصغرم رو ببینم.

پای گهواره سر ِ درد و دلم وا می شد

رفتی و درد و دل پر گله ام را چه كنم

هروله كردم و هاجر شدم اما رفتی

حال این پای پر از آبله ام را چه كنم

داغدار تواَم و ناله زدن حق من است

تازیانه زن بی حوصله ام را چه كنم

رسم این است كه با دست به صورت بزنم

این غُل و حلقه و این سلسله ام را چه كنم

این همه درد در این سینه همه جای خودش

همسفر گشتن ِ با حرمله ام را چه كنم

سرت آنقدر سبك بود كه حتی یك بار

نیزه دار تو نفهمید كه كی افتاده

حسین.....

نور چشمات و اَزم نگیر

جونم و خواستی ازم بگیر

راهی میدون شدی برو

دست بابات رو محكم بگیر

پیرم كردی

می ری و می دونم نمیشه بی تو بمونم

تا برگردی

تو حرم می مونم  هی قول هو الله می خوم

خدایا می بینی دارم می میرم

خدایا پریشونم و سرگردون

خدایا شده حتی اگه بی سر

علی مو به من برگردون

هیچكی از حالم خبر نداشت

اون همه ناله اثر نداشت

مادر شد خون جگر علی

بس كه دندون رو جگر گذاشت

لالالا،اسیر قفس كبوترم بی نفسه

لالالا،پسرم دیگه زاری بسه

یكی به دادم برسه

خدایا چه سرو صدایی اومد

خدایا چه خبره توی میدون

خدایا دیگه دارم از حال می رم

علی مو به من برگردون

افتاده آتیش به جون ما

بچه ام رو بردن رو نیزه ها

 كدوم بی رحمی اون سرو

بسته بر سر نیزه ای خدا

خدایا سر پسرم رو نیزه است

خدایا زده سر  از نیزه بیرون

خدایا چقده به دشمن گفتم

علی مو به من برگردون

حسین.....ناله بزن....حسین.... الان فرشته ها دارن به ناله ی تو قبطه می خورند..حسین.... تا زمانی كه داری ناله می زنی فاطمه داره دعات میكنه...حسین...مصیبت اینقدر سنگین بود، خدا خودش به حسین تسلیت گفت...حسین... فرمود: حسین یه مادر مهربان تو بهشت منتظرشه.یه دایه ی مهربان براش می ذاریم. اما رباب چه كنه؟

بس كن رباب زخم گلو را نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تكان نده

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

این گریه ها برای تو اصغر نمی شود

بعد این واقعه حسین كنار خیمه نشست، خواهر اومد كنار داداش،گفت:چیه داداش؟ گفت:خسته شدم.ای حسین......حسین....هر دو دستت رو بیار بالا، دامن شش ماه رو بگیر..حسین.... حاجاتت رو هم بگو، فرج امام زمان رو هم بخواه. ای خدا فرج آقامون امام زمان برسان، هر كسی هر دردی داره، حاجتی داره تو مجلس آقا حضرت علی اصغر اومده، حاجت روا بفرما.

 

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت علی اصغر (ع) شب هفتم محرم - دوست دارم تشنه باشم - حاج محمود کریمی

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت علی اصغر (ع) شب هفتم محرم - دوست دارم تشنه باشم - حاج محمود کریمی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2887 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

تا سرت روی نیزه هاست حسین

قد مادر ز غصه تاست حسین

از دلی زارو خسته و بی تاب

السلام و علیک یا ارباب

تا نرفتم ز دست آقا جان

این غلام سیاه را دریاب

یک اشاره برای گریه بس است

به علی اصغرت ندادند آب

شب هفتم برای این روضه

ناله ها کردم که وای رُباب

در فقیری سرامدم آقا

به گدایی زبانزدم آقا

تو که از حال من خبر داری

هرچه تو خوب، من بدم آقا

من فقیرم فقیر مادر زاد

تو کریمی که آمدم آقا

شب قبرم ز مقدمت روز است

وَه از این حُسن پاقدم آقا

گاه در اوج روضه می بینم

دَم حسین است و بازدم آقا

خوب دانم که کمتر از آنم

که بگویم ز نسل سلمانم

لاکن از ابتدا به لطف خدا

نوکرت بوده ام ومیدانم

خیلی از وقت ها برای دلم

قدر یک آه روضه میخوانم

هر وقت روضه خوندی بگو امان از دل زینب، یعنی تو که طاقت ندار بشنوی بعد از هزار و چهارصد سال یه گوششُ زینب ایستاده بود بالا بلندی همینجور داشت نگاه میکرد، سر جدا، نیزه، بوریا، صحرا، سم اسب، استخوان......

کاش میشد که بعد مُردن هم

بشنوم از زبان خویشانم

بس که نالید و بس که هِق هِق کرد

عاقبت بین روضه ها دِق کرد

عروس خانه ی زهرا که لاله میکاری

سپیده سر زده اما هنوز بیداری

هرآنچه رفت به غارت که بر نمی گردد

نمی شود که ز گهواره چشم برداری

ز لای لایی نیمه شب تو معلوم است

که در خیال همان روزهای غمباری

دو دست خالی خود را تکان مده هر شب

مگر که در بغلت شیر خواره ای داری

هنوز باور این غم برای تو سخت است

که روی نیزه علی را.....

بچه وقتی تشنشه هی دهنش اینو اونور میگردونه هی زبونش باز میکنه، وقتی به بغل مادر میدی چنگ به سینه مادر میندازه، آی بمیرم برات، اما دیگه علی رمق نداشت، دیگه این لب ها رو هم نمی تونست تکون بده....

مادر چرا نمی خوابی

گمانم تشنه ی آبی

علی لای لای......

گل نازم لایی لایی پسرم

تو روایت ابی عبدالله وقتی علی رو بلند کرد، عمر دید انغریب هر کاری کرده از بین بره گفت: حرمله چرا آرومش نمیکنی، گفت: پدر بزنم یا پسر رو؟ گفت: اگه پسر بزنی، هم بابا رو زدی هم بچه رو..... یه وقت ابی عبدالله دید گوش تا گوش علی پاره شده، علی داره دست پا میزنه، ای وای......

اومد پیش حضرت موسی گفت: جلو چشم یک گاو سر گوساله اش بریدم، زندگیم ریخته به هم دیگه چکار کنم؟ حضرت موسی گفت: برو از پیش من تو دوا خانه ی من داروی تو نیست، جلو چشم مادر بچه رو سر بریدی بلند شو برو. رباب اومد بود بیرون خیمه میگفت: حسین نمی خوام سیرابش کنی، برش گردون....

سوختم از آتشت آه چه سوزان تبی

همچو لب خشک تو، هیچ ندیدم لبی

گریه کنم همچنان در عوض لای لای

گریه مکن اصغرم، اصغرم آرام باش

بچه رو زیر عبا پنهان کرد، هر چی اومد جلو در خیمه، این پا اون پا کرد، خدا من بچه رو چجور به مادرش بدم، همه لشکر ایستادن دارن نگاه می کنن حسین چه میکنه، آروم اومد پشت خیمه، با غلاف شمشیر یه قبر کوچلویی کند، تا اومد علی تو خاک بزاره، دید رباب داره ناله میزنه، حسین اجازه بده یه بار دیگه علیمو ببینم، تا رباب گلوی بریده علی دید یه ناله ای زد، علی.....

با همه وجود میگم این شش ناهه دست کچلوش بیاره بالا کسی دست رد به سینه اش نمیزنه، میرزای شیرازی دهه می گرفت خونش، هر شب میومد به منبری می گفت: امشب روضه ی علی اصغر بخون، فردا شب دوباره روضه ی علی اصغر بخون، دهه، منبری میگفت: بسته چقدر روضه ی علی اصغر بخونم، میگفت: آخه تو نمیدونی غصه ی این بچه، حسین پیر کرد؛ چه دلی از حسین شکست، حسین شرمنده زن و بچه اش شد، روی اومدن به خیمه رو نداشت.......

دانلود روضه شهادت حضرت علی اصغر (ع) شب هفتم محرم

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 117
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 403
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 1,086
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,619
  • بازدید ماه : 5,619
  • بازدید سال : 1,320,652
  • بازدید کلی : 19,826,480